سم هستم، بفرمایید

کتاب سم هستم، بفرمایید شما را به درامی عاشقانه و پراشک‌ولبخند دعوت می‌کند. یک تصادف غم‌انگیز، عشق همیشگی جولی یعنی سم را از او می‌گیرد. جولی روز‌های سختی را پشت سر می‌گذارد و بیش از هرچیز، دلتنگ شنیدن دوباره‌ی صدای سم است. روزی با ناامیدی با شماره‌ی تلفن همراه سم تماس می‌گیرد تا شاید بتواند صدای او را روی پیغام‌گیر بشنود؛ اما اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد و مسیر زندگی جولی را به سمت دیگری می‌برد. گفتنی‌ست سم هستم، بفرمایید در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار دارد. رمانی پر از شخصیت های مختلف، درد دل اولین عشق و از دست دادن آن، به علاوه لمس جادو. این کتاب ارتباطی فوری با هرکسی که به دنبال یک رمان عاشقانه احساسی بزرگ است برقرار می کند. جولی برای تمام زندگی‌اش برنامه‌ریزی کرده است. او و سم که همدیگر را دوست دارند، تصمیم دارند از شهر کوچکشان به شهری بزرگ‌تر بروند تا بتوانند رویای زندگی در کنار یکدیگر را به واقعیت تبدیل کنند. رفتن به دانشگاه، سفر کردن و دیدن دنیا و کشورهای مختلف، دنبال کردن آرزوهای قدیمی و… همه بخشی از برنامه‌هایی است که جولی برای آینده‌ خودش و سم ریخته است. اما از بخت بد، سم در یک حادثه جانش را از دست می‌دهد. جولی در تلاش است تا بتواند عشق آتشینش به سم را فراموش کند تا بتواند زندگی‌اش را از سر بگیرد و دوباره روی پاهایش بایستد. اما اتفاقی که برایش رخ می‌دهد، عجیب و باورنکردنی است. او که سخت دلتنگ شنیدن دوباره صدای یار قدیمی‌اش است، به سم تلفن می‌زند. کاری که هرچند بیهوده به نظر می‌رسد، اما عجیب است و به واقعیت می‌پیوندد. سم، تلفن را جواب می‌دهد و ارتباط جولی با سم، دوباره اما به شکل متفاوتی آغاز می‌شود. جولی حالا در یک دوراهی قرار گرفته است. از سویی به هیچ‌وجه حاضر نیست تا همین ارتباط عجیب و ضعیفش را با سم از دست بدهد و از سوی دیگر، تحمل دیدن اندوه و غم خانواده‌ سم را ندارد. او نمی‌داند که اگر اعضای خانواده سم را از تماس‌هایشان باخبر کند، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ آیا این یعنی پایان ارتباط جولی با سم؟ جولی چه تصمیمی باید بگیرد؟