کتاب سیاحتنامه فیثاغورس در ایران از نشر خانه فرهنگ و هنر مان، سفرنامهای است خواندنی در دورهای از تاریخ ایرانِ باستان، دیدار فیثاغورس، فیلسوف بزرگ، از ایرانِ عصر هخامنشی و دیدارش با زرتشت و داریوش و بازگویی نکاتی جذاب از اتفاقات آن زمان. مؤلف مانند نقاشی ماهر پردهای از نقوش و تصاویر حوادث ساخته، مسائل تاریخ و شناسایی عادات و اخلاق و چگونگی علم و معرفت گذشتگان را به اسلوب زیبا و دلپذیر در این کتاب عرضه داشته است. مسافرت فیثاغورس در شوش، مراسم تاجگذاری داریوش، زرتشت و فیثاغورس، دخمۀ میترا، فیثاغورس در پرسپولیس، توصیف این شهر، بقیه، خواب تاریخی فیثاغورس، حالات داخلی پادشاهان ایران، آخرین سوارکاری کوروش، فیثاغورش نزد مُغان اکباتان، عناوین فصلهای این کتاب هستند. در بخشی از کتاب سیاحتنامه فیثاغورس در ایران میخوانیم:
نتوانستم منظرۀ کراهتانگیز و حزنافزای اخلاق این شهر بزرگ را مشاهده کنم، به زرتشت گفتم همین بس، برویم، بسیار چیزها دیدم.
زرتشت: اکنون احساس میکنی اصلاح تا چه اندازه واجب است، خمیره از نو باید درست شود.
فیثاغورس: از غیرممکن درگذر، بابل را هرگز دارای تقوا و فضیلت نتوانی کرد، مردم بیشمار اینجا که به دو طبقه منقسم شدهاند روی بهبودی نخواهند دید. گروهی از کثرت تنگدستی به ورطۀ زبونی افتاده، جماعتی از بسیاری تنعّم به تباهی دچار شده، گستاخی و بیشرمی رذائل، جمود و بلاهت کارهای طاقتفرسا، اجتماع این دو چیز در یکجای آخرین درجۀ بدنامی بشر است، کار این شهر ساخته و آب از سرش درگذشته، بابل سزاوار این شدائد و رسواییهاست، زر و تجملدوستی علت این تیرهروزی است.
زرتشت: بابل از همسایگی بامبیکاتها عبرت نگرفت و سود نبرد، این قوم از دجله سیراب میشدند، برای رهانیدن خویش از گمراهی و مفسدۀ ملل توانگر روزی آنچه فلز گرانبها داشتند یکجا گردآوردند، سپس این گنج را در آغوش خاک نهفتند و کسانی را که بخواهند این زر و سیم را دوباره در بساط بازارگانی و معاملت درآورند سخت نفرین کردند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.