پیچیدگیهای شناخت فرهنگ و هنر ایران (پژوهشی در مباحث هخامنشی، اوستایی و ساسانی)، نویسنده: ابوالعلاء سودآور، ترجمه: علیرضا بهارلو و کیانوش معتقدی، ۴۶۴ص، ۱۴۰۲، نشر خانه فرهنگ و هنر مان
کتاب پیچیدگیهای شناخت فرهنگ و هنر ایران (پژوهشی در مباحث هخامنشی، اوستایی و ساسانی) نتیجه بیش از بیست سال پژوهش و مطالعات استاد ابوالعلاء سودآور در زمینه شناخت و بررسی نظریات مرتبط با فرهنگ و هنر ایران و نقد دیدگاههای مهمترین پژوهشگران غربی درباره ایران باستان است. هر شیء یا متن باستانی به مثابۀ سندی است که میتواند روشنگر گذشتۀ نوع بشر باشد. «جعلی» خواندن اینگونه آثار بدون دقت و توجه کافی، در حقیقت به معنی پاک کردن اطلاعاتِ بالقوه سودآور است. متأسفانه بسیاری از پژوهشهای امروزی با رویکردی تکبعدی، یا نسبت به رد اعتبار یک سند اقدام میکنند، یا با همان رویکرد، نظریههایی را بر اساس سوگیریهای از پیشتعیینشده ارائه میدهند. هدف ایشان در این کتاب، نشان دادن ضعف و ناکارآمدی روشهای تکبعدی، چه در مورد اشیای باستانی و چه در مورد اسناد نوشتاری است، و اینکه چگونه متخصّصان مغالطه کرده و متن یا دادههای علمی را به گونهای تفسیر میکنند که با سوگیریهای شخصیشان همخوانی داشته باشد. به نظر میرسد امروزه پژوهشگرانِ حوزۀ ایران باستان گرفتار معضلِ تخصّصگراییِ افراطی شده باشند. مورّخان، زبانشناسان تاریخی (متنشناسان) و آزمایشگاههای «علمی»، تحت تأثیر تبلیغات غرضورزانۀ باستانشناسان علیه آثاری که قانونی اکتشاف نشده، جسارت پیدا کردهاند که وارد کارزار اظهارنظرکردن دربارۀ اشیاء و متون باستانی شوند و این کار را با استفاده از روشهای سادهانگارانهای که بر اساس دیدگاهی محدود بنا شده، تحقق بخشند. مباحث کتاب پیچیدگیهای شناخت فرهنگ و هنر ایران (پژوهشی در مباحث هخامنشی، اوستایی و ساسانی) به نوزده بخش، به علاوۀ یک مؤخره و یک ضمیمه، تقسیم شده است. در هفت بخش آغازین، به بررسی دعاوی مبنی بر جعلی بودن آثار متعدد سیمین و ارتباطشان با درک اشتباه از تکنیکهای فلزکاری و برداشتهای نادرست از زبانشناسی تاریخی (متنشناسی) پرداخته شده است. مابقی بخشهای کتاب به بازخوانی تاریخ مادها، هخامنشیان و ساسانیان اختصاص دارد، و همچنین دشواریهای فهم اوستا، که همگی به واسطۀ اطلاعات بهدستآمده از آثار و منابع نویافته حاصل گشته است. در پایان هم نقصهای پیمان «یونسکو» در رابطه با میراث فرهنگی، در ضمیمۀ کتاب بررسی خواهد شد.
به نظر میرسد امروزه پژوهشگرانِ حوزۀ ایران باستان گرفتار معضلِ تخصّصگراییِ افراطی شده باشند. مورّخان، زبانشناسان تاریخی (متنشناسان) و آزمایشگاههای «علمی»، تحت تأثیر تبلیغات غرضورزانۀ باستانشناسان علیه آثاری که قانونی اکتشاف نشده، جسارت پیدا کردهاند که وارد کارزار اظهارنظرکردن دربارۀ اشیاء و متون باستانی شوند و این کار را با استفاده از روشهای سادهانگارانهای که بر اساس دیدگاهی محدود بنا شده، تحقق بخشند. برت مارکوزه در کتاب اثرگذار خود با عنوان انسان تکساحتی: مطالعاتي در ايدئولوژي جامعۀ پيشرفتۀ صنعتي، توضیح میدهد که جوامع مقتدر و پیشرفتۀ صنعتی چگونه از دانش علمی به نفع خود استفاده کرده تا سلطۀ خود را حکمفرما کنند و چطور علم را به کرّات برای تبیین یک مفهوم نادرست که از طریق رویکردی تکبعدی و بدون در نظر گرفتن ابعاد گوناگون یک مسئله حاصل شده، به خدمت گرفتهاند. مارکوزه نشان میدهد دانشمندان چگونه قدرت تشخیص خود را در این زمینه از دست داده بودند که آیا تحلیلهایشان فقط پاسخی قابل قبول در چارچوب محدودِ حیطۀ فعالیت خودشان به دست میدهد، یا در زمینههای دیگر نیز نتایج مشابهی دارد؛ و اینکه آیا نظام اقتصادی مورد نظر به کل جامعه سود میرساند یا تنها به بخش کوچکی از آن (مارکوزه 1964). به عقیدۀ مارکوزه، بخشبندیکردن علم از طریق تخصّصگرایی، به شکلگیری دیدگاهی محدود و فاقد آیندهنگری منجر گشته که از دیدن تصویر بزرگتر عاجز است. همانطور که در قانون جزا همه بیگناهند، مگر اینکه خلافش ثابت شود؛ یک شیء یا متن باستانی را هم باید اصیل و معتبر دانست، مگر اینکه جعلی بودنش به اثبات برسد. وظیفۀ خطیر این اثبات باید بر عهدۀ همان مخالفان و منتقدان قرار گیرد و رد کردنهای شتابزده بر پایههای موهوم نباید محلی از اعراب داشته باشد. با این حال، تاخت و تاز باستانشناسان این منطق را وارونه کرده؛ یعنی آثار اکتشافنشده از همان ابتدا جعلی شمرده میشوند. در این دوره و زمانه که آنالیزها و ابزارهای علمی میتوانند به درک بهتری از اصالت آثار بیانجامند، استدلالهای شبهعلمی موجب سرپوش گذاشتن بر واقعیت خواهند بود. این در حالی است که آثار باستانی اغلب آثاری چندوجهی هستند که باید از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرند، اما متخصصان در بیشتر موارد با استفاده از روشهای تکبعدی دربارۀ آثار تازهکشفشده اظهار نظر میکنند. بنابراین صِرف داشتن یک خطا کافی است تا اثری جعلی خوانده شود و پس از آن دیگر هیچکس جرئت نکند دربارۀ اثر پژوهش تازهای انجام دهد.